شهر تاريخي زنجان به لحاظ وجود مقاومتهاي مردمي و منطقهاي درمقابل سپاهيان اسلام از شهرهاي دشوارگشا بودهاست، درسال ?? هجري قمري به دست براء بن عازب سردار تخريب شده، که اين محل خاستگاه اوليه بوده و در شمال شرقي شهر فعلي قرار داشتهاست. آثار و بقاياي نخستين استقرار شهر که دراصطلاح کهندژ ناميده ميشود تا سال ???? هجري شمسي پا برجا بوده و در جريان ساختمان (خيابان فرهنگ) تسطيح شدهاست. قبرستان شهر در حد جنوب شرقي محل استقرار و در داخل حد طبيعي سيلاب شرق شهر منطبق بر (خيابان امام) فعلي تا (فدائيان اسلام) بودهاست.
در احياء مجدد و گسترش آن، در اوايل دوران اسلامي، شهر اندکي به طرف غرب استقرار نخستين، در ساحل چپ سيلاب قديمي که امروزه منطبق بر خيابان استانداري است کشيده شد، برجستگي کهن دژ اين دوره در محله فعلي (نصرالله خان) بوده که در سال ???? تسطيح و محل آن به دبيرستانهاي دخترانه تبديل شدهاست.
گسترش شهر در اين دوره به طرف شرق محل مورد بحث که اراضي شهري قابل استفاده در شهرسازي بوده، امتداد يافت. حمدالله مستوفي درنزهة القلوب دور باروي شهر را ده هزار گام ذکر نموده که در حدود ?/? کيلومتر است و از قلعه کنوني شهر اندکي بزرگتر بوده به طوري که دامنه استقرار تا حد سيلاب شرقي کشيده شدهاست. قول حمدالله مستوفي يافتههاي باستانشناسي مطابقت دارد چنان که در اراضي شرقي خارج از ديوار قلعه، آثار قرن شش هجري قمري در عمق ? متري ازکف معابر فعلي قرار گرفته و قابل رؤيت است.
کتاب صورالاقاليم از مزار اکابر و اولياء وجود درشهر، قبور شيخ اخي فرج زنگاني و استاد عبدالغفار سکاک و عيسي کاشاني را نام بردهاست.
اين شهر براي بار دوم در پاييز سال ??? هجري قمري در فتنه مغول تخريب شده و شدت آن به حدي بود که شهر براي مدتي از قيد حيات ساقط شد. به ويژه انتخاب سلطانيه به پايتختي در دوران ايلخاني و گسترش شهر مزبور در ايام حکومت غازانخان و خدابنده و اولجايتو در اواخر قرن هفتم هجري قمري، به علت نزديکي اين دو شهر، در متروکه شدن شهر زنجان عامل تعيين کنندهاي بود، به عبارت ديگر در تمام ايام شکوفايي شهر سلطانيه، شهر زنجان به حالت نيمه ويران باقي ماندهاست.
سلطانيه پس از برچيده شدن حکومت ايلخاني به قول دونالد ويلبر «به علت اينکه شهر درراستاي راههاي تجارتي قرار نداشت و عدم جاذبههاي شهري در آن سريعتر از آنچه که آبادشده بود، تخريب و متروک گرديد». که خود دليل قاطعي براي توسعه شهر زنجان بودهاست. اين شهر مجدداً توسعه يافته و از طالع بد براي بار سوم در نيمه دوم قرن هشتم هجري قمري با يورش وحشيانه تيمور لنگ مواجه و پس ازقتل عام اهالي به طور مکلي با خاک يکسان شد.
کلاويخو سفير پادشاه اسپانيا در دربار ميرانشاه از نوادگان تيمور در نيمه اول قرن نهم هجري در سفرنامه خود، قسمت اعظم شهر زنجان راغير مسکون و مخروبه ذکر نموده و حصار شهر را غير قابل تعمير دانسته و مينويسد: «درشب هنگام به محلي رسيديم که به زنجان معروف است و بيشتر قسمتهاي اين شهر غير مسکون است اما گويي که در گذشته اين شهر يکي از بزرگترين شهرهاي ايران بودهاست. اين شهر در دشتي در ميان دو کوه بلند که لخت و خالي از جنگل هستند قرار دارد. ما ديديم که حصار شهر ديگر قابل تعمير نيست اما در داخل حصار هنوز خانهها و مساجد بسياري همچنان استوار و پابرجا بودند و در خيابانهاي آن نهرهايي ميگذشت اما همه اينها اينک خشک و بيآب هستند.»
شاردن سياح فرانسوي که به سال ???? ميلادي از شهر زنجان بازديد نموده مينويسد: «هنوز در حوالي يک مايل و بيشترآثارو بقاياي مخروبه مشاهده ميشود».
موارد ديگري از اين مقولات بيانگر اين حقيقت است که شهر زنجان تا اواخر قرن نهم هجري قمري غير مسکون و مخروبه بودهاست. در دوران صفويه که آرامش نسبي در منطقهها حاکم بوده شهر تجديد بنا شده و مجدداًً تکاپوي حيات در آن آغاز گرديدهاست. حال با توجه به گزارش سياحان و جهانگردان و هم چنين مطالعه متون تاريخي و بررسيهاي باستانشناسي معلوم ميشود علي رقم قدمت سه هزار ساله، کليه آثار فعلي و بافت شهري نسبتاً جديد است. به عبارت ديگر با عنايت به آنچه که اجمالاً بيان شد شهر زنجان در دورههاي مختلف بر اثر هجوم دشمن تخريب و به مرور شهر جديد بر روي خرابههاي قديمي احياء شدهاست.
علت انطباق و احياء شهر در محل فعلي، معلول جاذبههاي شهري منطقهاي ازجمله وجود سفرههاي آب زيرزميني، استفاده مجدد از قنوات قديمي، دسترسي و مورد استفاده قار دادن زنجان چاي، اوضاع توپوگرافي محلي و بالاخره عامل تعيين کننده استقرار شهر درسر راه تجاري و استراتژيکي فلات مرکزي ايران و ارتباط آن با آذربايجان و لزوم اتراق کاروانها، بازسازي شهر زنجان را منطبق بر خرابههاي قديمي، امري لازم و ضروري مينمودهاست.
شهر فعلي از دوران صفويه تکوين و توسعه پيدا کردهاست، خاستگاه اوليه شهر در اين دوره از تجديدبنا، به لحاظ استفاده ازامکانات و استعدادهاي بالقوه شهري و زيستي در حد نهايي اراضي شهري در جنوب، در ساحل راست رودخانه زنجان رود قرار گرفتهاست. جهت توسعه و رشد شهري از نظر توپوگرافي و وجود اختلاف ارتفاع در ح جنوبي شهر و دارا بودن شيب نسبتاً تنا تا کف رودخانه زنجان رود که استقرارهاي شهري را با مشکلات جدي مواجه ميسازد، به طرف شمال امري اجباري و قطعي بودهاست. به هر حال گسترش شهر هنوز محدود به مسيلهاي شرقي و غربي بوده که محل استقرارشهر به صورت دلتا نسبت به زنجان رود است.
با تحليل و توجيه عوامل و عناصر شهري از قبيل قبرستانهاي قديمي و مناطقي تحت عنوان «کولوک») که تا امروز باقي مانده، شکلگيري و گسترش شهر را ميتوان پيگيري و تبيين نمود قديميترين عنصر، متعلق به اواسط دوران صفويهاست که به نام کاروانسراي سنگي واقع در قسمت شرقي کهندژ در ورودي شهر به اسم دروازه همدان قراردارد. اين کاروانسرا که هم اکنون قسمت اعظم آن از ميان رفته و به اداره اوقاف تبديل شدهاست، يادگاري از دوران شاه عباس دوم ميباشد. بدين ترتيب قبل از احداث مجموعه بازار زنجان در دوران آقا محمد خان قاجار(???? هجري قمري)، ميادين آهنگران و راسته صباغها با عنايت به نقش عملکردي شهر که در مقدمه بيان شد، از عناصر اصلي آن محسوب ميشوند که اين عناصر نسبت به شارستان مرکزيت دارد.
در دوران آقا محمد خان قاجار با توسعه نسبي شهر در حد قلعه فعلي که خود از مسيلهاي طبيعي الهام گرفته، مجموعه بازار به مثابه قطب واحد اقتصادي، خدماتي و فرهنگي منسجمترين عنصر شهري را به وجود آوردهاست و با عنايت به پديدههاي مختلف اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و عملکردي، و... به طوري که در زندگي روزمره شهري نقش اساسي داشته باشد، محله بندي شهر صورت گرفتهاست. در اين دوره به طور کلي شهر به سه منطقه تقسيم شده، نخست منطقه مرکزي شهر با جاي گرفتن مراکز حکومتي، اداري و مذهبي در آن موجوديت يافته و فاقد اسم خاصي بودهاست. اراضي و محدثات واقع در شرق محدوده مرکزي در مجموعه بازار تحت عنوان يوخاري باش و افراد ساکن در اين منطقه در کليات با همين عنوان مشخص شده و از نظر اقتصادي (در اوايل دوران قاجار) از ظرفيت بالايي برخوردار بودهاند. اراضي و محدثات واقع در غرب محدوده مرکزي به نام اشاقه باش موسوم شدهاست.
در اين تقسيم بندي هر يک از مناطق دوگانه (اشاقه باش و يوخاري باش) از نظر زندگي روزمره و مقررات اجتماعي، داراي امکانات فيزيکي و کالبدي داراي وحدت و هم آهنگي کامل است.
روند گسترش تا اواخر دوران قاجار بسيار بطئي ودر سطح قلعه به ميزان ??? هکتار بودهاست، از حد فاصل اواخر دوران قاجار تا اواخر دوران پهلوي با افزايش محلات خارج از قلعه وسعت شهر به ميزان تقريبي ??? هکتار گسترش يافتهاست. شهر فعلي در مساحتي معادل ???? هکتار مستقر شده که به استناد ضوابط طرح جامع مصوب پيش بيني شده در سال ???? وسعت آن به ميزان ???? هکتار افزايش مييابد