کرمان داراي قدمت تاريخي زيادي است و به گفته بعضي از مورخان و پژوهشگران سابقه سكونت و استقرار انسان در آن به هزاره چهارم قبل از ميلاد ميرسد و به شهادت اوراق ترايخ در طي قرون متمادي،دوران پر نشيب و فرازي را طي نموده و شاهد دگرگونيهاي زيادي در گذرگاههاي تاريخ حيات خويش بوده است. شهري كه از حيث قدمت تاريخي يكي از قديميترين و باسباقهترين شهرهاي كشور باستاني ايران و جزو يكي از پنج شهر تاريخي اين مملكت است. به گفته «ژان اوبن فرانسوي»: اگر كسي تاريخ اين شهر را به دقت بخواند چنان است كه همه تاريخ ايران را خوانده است. اين شهر با زباني گويا در بيان گذشتهها هزاران راز را در دل نهفته دارد و هر خشت آن تلخ و شيرين حوادث ديروز را بي كم و كاست همانند دفتر خاطرات به ثبت رسانده و اگر سفره دلش را باز كند،پرده از همه سختيها و خوشيهايي كه چشيده برخواهد داشت
قلعه دختر و قلعه اردشير از آثار دوران ساساني در شرق شهر کنوني کرمان- که هنوز خرابههاي آنها برجاست – گواه بر اين است که لااقل در زمان اردشير بابکان در همين محل، شهري آباد يا قلعهاي مهم وجود داشتهاست.مؤلف جغرافياي کرمان معتقد است که حدود ??? پس از ميلاد، به هنگام فتح کرمان به دست اردشير اين محل «گواشير» نام داشته و مرکز ولايت کرمان بودهاست بنا به گفته هرودت کرمانيا از قبايل دوازده گانه ايران ميباشد و ساتراپي چهاردهم (دارا) مشتمل بر ايالت کرمان بودهاست
کرمان از شهرهاي بزرگ ايران و مرکز استان کرمان درجنوب شرقي ايران است.اين شهر در بخش مرکزي شهرستان کرمان قرار دارد و جمعيت آن طبق سرشماري سال 1385 مرکز آمار ايران برابر با 515,114 نفر بودهاست.
قبل از اسلام:
قلعه دختر و قلعه اردشير از آثار دوران ساساني در مشرق شهر کنوني کرمان -که هنوز خرابههاي آنها برجاست – گواه بر اين است که لااقل در زمان اردشير بابکان در همين محل، شهري آباد يا قلعهاي مهم وجود داشتهاست.
مؤلف جغرافياي کرمان معتقد است که حدود 220 پيش از ميلاد، به هنگام فتح کرمان به دست اردشير اين محل «گواشير» نام داشته و مرکز ولايت کرمان بودهاست بنا به گفته هرودت کرمانيا از قبايل دوازده گانه ايران ميباشد و ساتراپي چهاردهم (دارا) مشتمل بر ايالت کرمان بودهاست.
در روايات اساطيري آمدهاست که کيخسرو کرمان و مکران را به رستم بخشيد همچنين نشانيهايي از فرمانروايي بهمن بر اين خطه ميدهند آنگاه روايت تاريخي اين سرزمين آغاز ميشود و اينکه در زمان هخامنشيان کوروش آن را تبعيد گاه نونيد قرار داد سپس سخن از حکومت اشکانيان را شکست داد و فرزند خود را که او هم اردشير نام داشت به حکومت کرمان گماشت گويند کرمان آخرين پناهگاه يزدگرد سوم پادشاه ساساني بودهاست.
بعد از اسلام:
در دوره اسلامي و مقارن با21تا 24 هجري قمري و سالهاي بعد از آن، کرمان همواره مورد هجوم اعراب قرار گرفت. در زمان حکومت خلفاي عباسي کرمان به شورشهاي مکرر دست زد ولي هيچ يک به سامان نرسيد تا سرانجام در سال 253 هجري قمري به تصرف يعقوب ليث، موسس سلسه صفاريان درآمد.پس از آن اين سرزمين در زير سلطه حکومتهاي قدرتمند زمان مانند سامانيان، ديلميان، آل بويه و سلاجغه قرار گرفت.در عصر غزنويان فرمانروايان خونريز و هوسران آرامش را از مردم گرفتند تنها در عهد سلجوقيان، حکومت ملک قاورد و فرزندانش بودکه در کرمان روي رفاه و آسايش ديد و آثاري چون مسجد ملک پديد آمد پس از حکومت 150 ساله سلاجقه باز بلاي غز بر کرمان نازل شد با حمله مغول براق حاجب از سرداران قراختائيان کرمان را به تصرف در آورد از اعقاب وي ترکان خاتون بر کرمان فرمانروايي يافت که در آباداني شهر کوشيد و دخترش پادشاه خاتون نيز حاکمي فاضل و حامي دانشمندان بود.اين سلسله از 619 تا 703 هجري قمري در کرمان سلطنت کردند.در زمان حکومت قراختائيان بود که مارکو پولو سياح معروف ونيزي از کرمان ديدن کرد.در سال 714 هجريقمري امير مبارزالدين محمد مؤسس سلسله آل مظفر، کرمان را تصرف کرد.تيموريان از سال 796 تا 834 برکرمان فايق آمدند سپس تني چند از طايفه قراقويونلو در کرمان به قدرت رسيدند.
سلاطين صفوي از 915 هجري کرمان را به متصرفات خود افزودند در 1005 هجري، گنجعليخان از سوي صفويه به حکومت کرمان رسيد که بر اثر تدبير و تداوم حکومت او، شهر چندي روي آسايش و آرامش ديد و زمانه براي ترقي و آباداني مناسب شد.
در روزگار افول قدرت صفويان، افاغنه، کرمان را به جزاي شهامت و مقاومت در برابر آنان به خاک و خون کشيدند و نادرشاه افشار هم هنگامي به کرمان رسيد که بر اثر کشتن رضاقلي ميرزا (پسرش) به جنون آدمکشي مبتلا شده بود او دستور گردن زدن مردم بيگناه را صادر کرد و يکي از بزرگترين قتل عامهاي معروف تاريخ کرمان را به راه انداخت. نادرشاه افشار و عمال او هنگام تسخير آن در سال 1160 ه. ضمن غارت و چپاول اموال اين مردم رنجديده بسياري مردان آن را سربريده و از کله آنان منارههايي ساختند. محله پامنار که هنوز هم به همين نام خوانده ميشود يادگار آن فاجعه و تجديد کننده خاطرات تلخ آن جنايت تاسف انگيز ميباشد.
کرمان، از کريم خان زند - که پادشاهي مردم دوست بود- نصيبي نبرد.او نتوانست کرمان را به قلمرو قدرت خود ضميمه کند.پس کرمان از اين سلسله خبري نديد و سهل است که به گناه حمايت از آخرين بازمانده زنديه (لطفعلي خان زند) گرفتار خشم آغامحمدخان قاجار شود که به روايت تاريخ، هفت من (به روايتي بيست هزار جفت و به روايتي ديگر هفتاد هزار جفت چشم)از مردم بي پناه در آورد!اگر چه جانشينان او تلاش کردند تابا اعزام حاکماني مدير و مدبر همچون محمداسماعيل خان نوري «وکيل الملک» و «ابراهيم خان ظهيرالدوله» به باز سازي شهر کرمان، و تحبيب قلوب بپردازند، و با برپايي آثاري چون مجموعه وکيل، و مجموعه ابراهيم خان، گذشتهها را به نسيان و فراموشي بسپارند، معذالک اينکه اقداماتي از اين قبيل در تحقق آن نظر موثر بوده يا نه، سوالي است که پاسخش به تاريخ سپرده ميشود.